مرکّب از: بی + گوهر، بی اصل. نانجیب. بدگهر. بی پدرو مادر. (یادداشت مؤلف)، مقابل نژاده: بی گوهر گوهری ز گوهر نشود سگ را سگی از قلاده کمتر نشود. سنایی. سروری را اصل و گوهر برترین سرمایه است مردم بی اصل و بی گوهر نیابد سروری. سوزنی. رجوع به گوهر شود
مُرَکَّب اَز: بی + گوهر، بی اصل. نانجیب. بدگهر. بی پدرو مادر. (یادداشت مؤلف)، مقابل نژاده: بی گوهر گوهری ز گوهر نشود سگ را سگی از قِلاده کمتر نشود. سنایی. سروری را اصل و گوهر برترین سرمایه است مردم بی اصل و بی گوهر نیابد سروری. سوزنی. رجوع به گوهر شود
مرکّب از: بی + شهر، غریب. (مهذب الاسماء، رجوع به شهر شود، بی تاب. (ناظم الاطباء)، بی صبر و بی تحمل: چون صبا با تن بیمار و دل بی طاقت بهواداری آن سروخرامان بروم. حافظ. - بی طاقت و تاب شدن، بی صبر و تحمل شدن. (ناظم الاطباء)
مُرَکَّب اَز: بی + شهر، غریب. (مهذب الاسماء، رجوع به شهر شود، بی تاب. (ناظم الاطباء)، بی صبر و بی تحمل: چون صبا با تن بیمار و دل بی طاقت بهواداری آن سروخرامان بروم. حافظ. - بی طاقت و تاب شدن، بی صبر و تحمل شدن. (ناظم الاطباء)