جدول جو
جدول جو

معنی بی شوهر - جستجوی لغت در جدول جو

بی شوهر
ویژگی زنی که شوهر ندارد
تصویری از بی شوهر
تصویر بی شوهر
فرهنگ فارسی عمید
بی شوهر
(شَ / شُو هََ)
مرکّب از: بی + شوهر، بی شوی. بیوه. ایم. ایمه. بی جفت. عزوبه. (منتهی الارب)، بی همسر. زن که شوهر ندارد. زوجه که او را زوج نبود. رجوع به شوهر شود
لغت نامه دهخدا
بی شوهر
زنی که شوهر ندارد زنی که بی شوهر است
تصویری از بی شوهر
تصویر بی شوهر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بی شمار
تصویر بی شمار
بسیار، بی اندازه، بی حساب، بی مر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی شعور
تصویر بی شعور
نافهم، نادان، بی عقل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی شبهه
تصویر بی شبهه
بی شک و تردید
فرهنگ فارسی عمید
(گَ / گُو هََ)
مرکّب از: بی + گوهر، بی اصل. نانجیب. بدگهر. بی پدرو مادر. (یادداشت مؤلف)، مقابل نژاده:
بی گوهر گوهری ز گوهر نشود
سگ را سگی از قلاده کمتر نشود.
سنایی.
سروری را اصل و گوهر برترین سرمایه است
مردم بی اصل و بی گوهر نیابد سروری.
سوزنی.
رجوع به گوهر شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
مرکّب از: بی + شهر، غریب. (مهذب الاسماء، رجوع به شهر شود، بی تاب. (ناظم الاطباء)، بی صبر و بی تحمل:
چون صبا با تن بیمار و دل بی طاقت
بهواداری آن سروخرامان بروم.
حافظ.
- بی طاقت و تاب شدن، بی صبر و تحمل شدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ / شُو هََ)
حالت و چگونگی بی شوهر. بی شویی. بی همسری. بی زوج بودن زوجه
لغت نامه دهخدا
تصویری از بی جوهر
تصویر بی جوهر
ناهنرمند و نادان و بیعقل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی شوهری
تصویر بی شوهری
حالت و کیفیت بی شوهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی گوهری
تصویر بی گوهری
نا نجیبی، بی اصل و نسب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی شویی
تصویر بی شویی
حالت و کیفیت بی شوهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی شعور
تصویر بی شعور
کم خرد نادان گول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی شبهه
تصویر بی شبهه
بی گمان بی برو برگرد بی شک و تردید، بی اشتباه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بد گوهر
تصویر بد گوهر
بداصل بد نژاد، بد ذات مقابل نیک گوهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی شبهه
تصویر بی شبهه
((شُ هَ یا هِ))
بی شک و تردید، بی اشتباه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی شعور
تصویر بی شعور
((شُ))
نادان، بی عقل، احمق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی شور
تصویر بی شور
بی علاقه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی شعور
تصویر بی شعور
نادان، بی خرد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی شمار
تصویر بی شمار
Numberless, Innumerable
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی شمار
تصویر بی شمار
innombrable
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بی شمار
تصویر بی شمار
innumerable
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بی شمار
تصویر بی شمار
अनगिनत
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بی شمار
تصویر بی شمار
tak terhitung
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بی شمار
تصویر بی شمار
นับไม่ถ้วน , นับไม่ถ้วน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بی شمار
تصویر بی شمار
ontelbaar
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بی شمار
تصویر بی شمار
innumerável, incontável
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بی شمار
تصویر بی شمار
innumerevole
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بی شمار
تصویر بی شمار
无数的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بی شمار
تصویر بی شمار
niezliczony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بی شمار
تصویر بی شمار
численний , безліч
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بی شمار
تصویر بی شمار
unzählbar, unzählig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی شمار
تصویر بی شمار
несметный , бесчисленный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی شمار
تصویر بی شمار
אינסופי
دیکشنری فارسی به عبری